Skip to content
 

نقدی بر مقاله زادروز فردوسی

بیست و هشت اشتباه تقویمی در دو صفحه از یک مقاله

برگرفته از کتاب «زادروز فردوسی»، ۱۳۸۴، از همین نگارنده.

مقاله‌ای به نام «زادروز فردوسی» نوشته آقای دکتر علیرضا شاپور شهبازی در کتاب «نمیرم ازین پس که من زنده‌ام» (دانشگاه تهران، ۱۳۷۴، صص ۲۷۳- ۲۸۱)، منتشر شده است. این کتاب دربردارنده مجموعه مقاله‌های کنگره جهانی بزرگداشت فردوسی (هزاره تدوین شاهنامه) بوده که در دی‌ماه سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران برگزار شده است. این مقاله پیش از آن نیز در شماره ۱۳۴ مجله خاورشناسی آلمان (ZDMG) به سال ۱۹۸۴؛ و نیز در شماره ۳-۱ دوره دوازدهمِ مجله «آینده» در فروردین- خرداد سال ۱۳۶۵ منتشر شده است. به اظهار مؤلف (در زیرنویس یکم همان مقاله)، کنگره فردوسی این متن را با‌اهمیت دیده و صلاح دانسته است که در آغاز خطابه‌های کنگره خوانده شود.

مؤلف مقاله در نوشته نُه صفحه‌ای خود که نزدیک دو صفحه آن به موضوع روزِ زایش فردوسی اختصاص دارد، کوشیده است تا زادروز فردوسی را «بطور قاطع» در روز جمعه سوم دی‌ماه سال ۳۰۸ یزدگردی برابر با روز جمعه سوم ژانویه سال ۹۴۰ میلادی تثبیت کند.

از آنجا که این مقاله با روش تحقیقی نادرست، محاسبه‌های اشتباه، سکوت در برابر نکته‌های لازم به توضیح، و حتی با تصرف در متن شاهنامه به نگارش در آمده است؛ نقد و تحلیلی در باره آن به منظور جلوگیری از بهم‌ریختگی بیشتر واقعیت‌های شاهنامه و زندگی فردوسی، لازم به نظر می‌آید.

نقد نگارنده بر این مقاله، تنها از دید محاسبه‌های تقویمی بوده و به دیگر ایرادهای وارد بر آن پرداخته نشده است. از سوی دیگر نگارنده مایل بود تا از محاسبه‌های صحیحِ در این مقاله نیز یاد کند، اما به هیچ نمونه‌ای دست پیدا نکرد.

مؤلف مقاله در آغاز کوشش کرده است تا برای سال زایش فردوسی که «ژول مول» پیشنهاد کرده بود (یعنی سال ۳۲۹ هجری قمری) با استناد به بیتی از شاهنامه که در آنجا فردوسی به تاریخ «آذینه هرمزد بهمن» (شـاهنامه فـردوسی، چاپ مسکو، ۱۹۶۸، پادشاهی شاپور ذوالاکتاف، ص ۲۵۶، بیت ۶۵۷) اشاره کرده است، دلیل تازه‌ای پیدا کند:

“«هرمزدِ بهمن» یعنی نخستین روز از یازدهمین ماه سال، فقط و فقط در سال ۳۷۱ یزدگردی به روز جمعه (آذینه) می‌افتاده است. یعنی به روز جمعه ۱۴ ژانویه ۱۰۰۳ میلادی.”

به این عبارت دو انتقاد وارد است. نخست اینکه می‌دانیم در گاهشماری یزدگردی پس از دوره ساسانیان، کبیسه‌های یک‌ماهه در هر ۱۲۰ سال اجرا نشده است و در نتیجه هر موضعی از سال، در حدود هر چهار سال یک‌روز از محل خود جابجا می‌شده‌ و به همین سبب، امروزه حداکثر می‌توان تنها شماره سال‌های گاهشماری یزدگردی را با سال‌های گاهشماری‌های دیگر تطبیق داد و روزها و ماه‌های آن به دقت تطبیق‌پذیر نیستند. جا داشت که مؤلف مقاله توضیح می‌داد که برای تثبیت روز یکم بهمن با  روز جمعه در هفته و نیز مطابقت آن با تقویم میلادی، از چه شیوه‌ای استفاده کرده‌ است؟

می‌دانیم که حتی با اصلاح یک‌روز در هر چهار سال نیز نمی‌توان به این واقعیت دست یافت؛ چرا که نشانه‌هایی از کبیسه‌گیری‌های اتفاقی و بدون قاعده خاص در سده‌های نخستین عصر اسلامی (مانند نوروز معتضدی) در دست است. در این ‌گونه کبیسه‌ها، هر موضع سال از یک تا چهار ماه (تفاوت بخاطر روایت‌های متفاوت منجمان و تاریخ‌نگاران آن زمان است) از محل پیشین آن جابجا می‌شده‌اند. امروزه دیده نشده است که هیچیک از پژوهشگران نجوم و تقویم، روز خاصی از گاهشماری یزدگردی سده‌های نخستین اسلامی را بطور قاطع در تقویم طبیعی (سال اعتدالی) مشخص کنند و یا آنرا با تقویم‌های دیگر (و از جمله میلادی) تطبیق دهند.

اما به نظر می‌آید که مؤلف، پاسخ پرسش بالا را در عمل داده است و آن اینکه یکم بهمن‌ماه سال ۳۷۱ یزدگردی را با جمعه ۱۴ ژانویه سال ۱۰۰۳ میلادی برابر دانسته است.

می‌دانیم که روز ۱۴ ژانویه سال ۱۰۰۳ میلادی، برابر بوده است با یکم بهمن‌ماه سال ۳۸۱ هجری خورشیدی. به عبارت دیگر مؤلف بدون هیچ توضیحی و به گونه نادرستی تقویم یزدگردی بدونِ کبیسه بیش از یک‌هزار سال پیش را عیناً برابر با تقویم هجری خورشیدی، و قاعدتاً با نظام کبیسه‌گیری خاص آن فرض کرده و در نتیجه آنرا سالی ثابت دانسته است. در حالیکه از سوی دیگر در انتهای مقاله و در تناقضی آشکار با محاسبه‌های پیشین خود، گاهشماری یزدگردی را بدون کبیسه و گَردان فرض کرده (به این موضوع پس از این پرداخته خواهد شد) و به این نکته مهم توجه نداشته است که یک نظام گاهشماری یا ثابت است و یا سیار و ممکن نیست که تقویمی هم نظام کبیسه‌گیری داشته باشد و هم نداشته باشد. انتقاد دوم در این است که به فرض صحت در تطبیق با ۱۴ ژانویه سال ۱۰۰۳ میلادی، چنین روزی در تقویم میلادی، نه روز جمعه، بلکه روز پنجشنبه بوده است .

مؤلف در ادامه مقاله با توجه به اینکه فردوسی در بیتی که به «هرمزد بهمن» اشاره کرده، خود را «شست و سه ساله» خوانده است، می‌آورد:

“چون این سال (منظور همان ۳۷۱ یزدگردی) با شصت و سه سالگی فردوسی برابر بوده است، اکنون دیگر به قطع و یقین می‌توان گفت که فردوسی در ۳۰۸ (= ۶۳ ـ ۳۷۱) یزدگردی برابر با ۴۰/ ۹۳۹ میلادی و ۳۲۹ هجری قمری زاده شده بوده است.”

بر این عبارت نیز چهار انتقاد وارد است. نخست اینکه، در اینجا مؤلف با وجودیکه هیچگونه شرحی از قواعد محاسبه و تطبیق تقویم‌ها (که در بالا گفته شد) را نداده است؛ اما از «قطع و یقین» در نتیجه آن سخن می‌راند.

دوم اینکه، در این عبارت حتی تطبیق سال‌های میلادی و هجری قمری نیز بگونه صحیحی انجام نشده است. چرا که سال قمری از تطبیق با سال مفروض میلادی آن به دست آمده و می‌بایست سال میلادی برابر شود با انتهای یک سالِ قمری و ابتدای سال بعدی آن و نه اینکه سال قمری با انتهای یک سال میلادی و ابتدای سال بعدی آن تطبیق شود. به فرض صحتِ اینکه سال قمری مبنا بوده است، باید دانسته شود که سال ۳۲۹ هجری قمری با چه شیوه محاسباتی به دست آمده است. هنگامی که در تطبیق سال‌ها (که دست‌یافتنی است) چنین اشتباهی صورت می‌گیرد، در برابری روز و ماه یزدگردی (که دست‌نیافتنی است) نمی‌توان با قاطعیت ابراز نظر کرد.

سوم اینکه، حتی تطبیق سال‌های مذکورِ میلادی و هجری قمری نیز اشتباه هستند. چرا که سال‌های ۴۰-۹۳۹ میلادی نه با سال ۳۲۹ هجری قمری، بلکه با سال‌های ۳۲۷ و ۳۲۸ هجری قمری مطابقت دارند.
چهارم اینکه، در سطرهای پیش‌گفته، مؤلف برای دانستن سال زادروز فردوسی، رقم ۶۳  را از سال ۳۷۱ کسر کرده و به عدد ۳۰۸ برای سال یزدگردی زایش فردوسی دست یافته است. یعنی سن فردوسی را ۶۳ سال تمام (و نه ۶۲ سال تمام و ورود به ۶۳ سالگی) در نظر گرفته است؛ در حالیکه اندکی پس از آن، مؤلف سن فردوسی را در هنگام سرایش آن بیت، ۶۲ سال تمام و حتی کمتر از آن دانسته است:

“آنچه را فردوسی به هنگام سرودن «که شُد سال گوینده بر شصت و سه»- در سوم دی ۳۷۱ یزدگردی، شصت و دو سال کامل می‌دانسته است، در واقع شانزده روزی از شصت و دو سال خورشیدی کامل کمتر می‌بوده است.”

در اینجا خواننده درنمی‌یابد که اگر فردوسی در آن هنگام، حتی کمتر از ۶۲ سال داشته، پس چگونه است که برای تعیین سالِ زایش او ۶۳ سال از ۳۷۱ یزدگری کسر شده است و نه ۶۲ سال؟ و چگونه با چنین محاسبه‌هایی می‌توان از «یقین و قطعیت» در نتیجه به دست آمده آن سخن راند.

مؤلف در دنباله مقاله چنین می‌آورد:

“اما از این هم گامی فراتر رفتم و تاریخ دقیق تولد فردوسی را از روی گفته خودش یافتم. بدینگونه، در بیت: «مِـی لعـل پـیـش آور ای روزبــه/ که شد سال گوینده بر شصت‌وسه» دو واژه «که شد» اشاره به رسیدن زمان زادروز فردوسی دارد.”

در اینجا مؤلف مقاله برای پیشبردِ گمان خود، به تغییر در متن شاهنامه دست یازیده است. نامبرده در پانویس چهارم مقاله اظهار داشته که: “کلیه مراجع این مقاله به شاهنامه به طبع مسکو است.” (غلط‌های انشایی موجود در این نقل قول و دیگر ارجاع‌ها به اصل مقاله، از مؤلف مقاله است و در بازگویی تغییر داده نشده‌اند) در حالیکه این بیت در آن ماخذ به گونه «چو شد سال گوینده بر شست و سه» (همان، جلد هفتم، پادشاهی بهرام بهرامیان، ص ۲۱۳، بیت ۹) آمده است. یعنی همانند دیگر جاهایی که شاعر به شصت و سه سالگی خود اشاره می‌کند و در مورد این دو واژه مورد بحث، تفاوتی بین آنها به چشم نمی‌خورد. اما مؤلف برای اینکه بین بیت مورد نظر خود با ابیات دیگر تفاوتی به وجود آورد و نیز اینکه معنای زادروز فردوسی را بدهد، به میل خود دست به تغییر آن می‌زند. البته حتی به فرض وجود چنین عبارتی، باز هم تغییری در نـادرستی شـیوه و خطاهای محاسبه‌ ایشان پیش نمی‌آمد.

مؤلف در ادامه به بیتی اشاره می‌کند که در آنجا فردوسی می‌سراید: «شــب اورمَــزد آمـد از مــاه دی/ ز گفـتـن بیـاسـای و بــردار مــی» (همان، جلد هفتم، پادشاهی اورمزد، ص ۲۰۶، بیت ۹۴) و اظهار می‌دارد که این بیت ۷۷ خط پیش از شعری که قبلاً به آن اشاره شد (یعنی: که شد سال گوینده بر شست و سه)، آمده است و چون فردوسی در مابین دو بیت تاریخداری که در آنها به «شب اورمزد» و «هرمزد بهمن» اشاره شده، ۸۰۰  بیت شعر گفته، پس بطور متوسط روزی ۲۷ بیت شعر سروده است و به این ترتیب سرایش ۷۷ بیت شعر، برابر با ۳ روز کاری فردوسی می‌شود و در نتیجه برابر با سوم دی!

این شیوه تحقیق و استنباط، براستی شگفت‌انگیز است. چگونه می‌توان هنگامی که از راه‌های علمی و منطقی نمی‌توان به نتیجه رسید، به خیال‌پردازی و واژگونه‌نمایی روی آورد؟ تصور نمی‌کنم که هیچ نویسنده و شاعری وجود داشته باشد که هر روز به یک اندازه مشخص و از پیش تعیین شده، بسراید یا بنگارد. ای بسا نویسنده یا شاعری، سال‌ها دست به قلم نبرد. و ای بسا در یک روز به مقدار بسیار فراوان‌تری اندیشه‌های ذهنی‌اش را به قلم آورد.

اما به این تحلیل دو انتقاد دیگر نیز وارد است. نخست اینکه، فاصله دو بیتی که در آنها به «شب اورمزد» و «هرمزد بهمن» اشاره شده است، در همان شاهنامه چاپ مسکو که مرجع مؤلف بوده، نه ۸۰۰ بیت، بلکه دقیقاً ۷۲۶ بیت است. برای نگارنده دانسته نیست که مؤلف مقاله آیا در شمارش بیت‌ها اشتباه کرده و یا لازمه پیشبرد گمان ایشان بوده است.

دوم اینکه، امروزه همگی شاهنامه‌شناسان، ترتیب سرایش شاهنامه را غیر از ترتیب فعلی آن می‌دانند و فردوسی هر گاه که مأخذی را به دست می‌آورده، آنرا به نظم می‌کشیده و سپس آنها را در جای حقیقی خود در شاهنامه مرتب می‌ساخته است. صرف ترتیب بیت‌ها و فاصله آنها از یکدیگر، دلالت بر ترتیب سرایش آن نمی‌کند.

مؤلف در تتمیم این گفتار چنین می‌آورد که:

“اصطلاح «شب» یک روزِ معین در فارسی و زبان‌های خویشاوند به معنی روز پیش از آن می‌باشد.”

در حالیکه این اصطلاح به هیچوجه ارتباطی با زبان فارسی و زبان‌های خویشاوند آن و عموماً ارتباطی با هیچ زبانی ندارد. بلکه این اصطلاحی تقویمی و خاص گاهشماری قمری است و از همین گاهشماری به دیگر تقویم‌ها راه یافته است؛ صرفنظر از اینکه آن مردمان به زبان‌ فارسی و زبان‌های خویشاوند آن سخن بگویند یا نگویند. از آنجا که در تقویم قمری، ماه و شبانروز نخستِ آن، با رؤیت هلال آغاز می‌شده؛ در نتیجه هر شبانروزی، از هنگام غروب خورشید در روزی مفروض آغاز و با غروب خورشید در روز آینده به پایان می‌رسیده است. به عنوان مثال، اگر چنانچه در بعدازظهر سه‌شنبه باشیم، هنگام غروب خورشید، چهارشنبه آغاز می‌شود. به همین سبب است که بطور نمونه جشن چارشنبه‌سوری در شبِ پیش از آن روز برگزار می‌شود.

مؤلف مقاله در جایی که در باره ۸۰۰  بیتِ پیش‌گفته، سخن می‌راند، آورده است:

“روز سی‌ام آذر از سال ۳۷۱ یزدگردی (که برابر با سه‌شنبه ۱۵ دسامبر ۹۳۹ میلادی بوده) و جمعه اول بهمنِ همان سال (برابر ۱۴ ژانویه ۱۰۰۳ میلادی)، هشتصد بیتی سروده بوده است یعنی هر روزی ۲۷ بیت بطور متوسط.”

این بند چنان پر اشتباه است که براستی توضیح همه نادرستی‌های آن به شکلی روشن، کاری دشوار و شاید ناممکن باشد. نخست اینکه، سال ۳۷۱ یزدگردی مطابق با سال ۹۳۹ میلادی نیست، بلکه با سال ۱۰۰۳ میلادی برابر است. چنین اشتباهی در تطبیق سال‌ها، نمی‌تواند اعتماد مخاطب در درستی محاسبه‌های مربوط به ماه و روز را به خود جلب کند.

دوم اینکه، همانگونه که پیش از این گفته شد، گاهشماری یزدگردی به دلیل نبود کبیسه‌گیری در عصر اسلامی به مانند یک تقویم پَرسی/ گردان در طول سال سیار و چرخان بوده است و با منابع فعلی به هیچ روی امکان دانستن قطعی برابری هیچ روزی از آن در سال طبیعی یا اعتدالی و انطباق آن با تقویم‌های دیگر ممکن نمی‌باشد. روایت‌های منجمان و تاریخ‌نگاران سده‌های آغازین عصر اسلامی (همچو ابوریحان بیرونی، کوشیار گیلی، یعقوبی، حمزه اصفهانی، ناصرخسرو، ابوالقاسم بلخی، حسن قمی و نویسندگان متون پهلوی) در تطبیق مناسبتی با تقویم‌های یزدگردی، خراجی، معتضدی، هجری قمری و دیگر تقویم‌ها، فاقد هماهنگی و آکنده از اظهارات متناقض و متفاوت است و به هیچ‌روی امکان برآوردی صحیح را بدست نمی‌دهند.

مؤلف مقاله یا روشی برای این محاسبه سراغ داشته است، که جا داشت این روش را به آگاهی خوانندگان مقاله می‌رسانید و در باره آن سکوت نمی‌کرد؛ و یا روزهای ماه یزدگردی را با جای آن در تقویم فعلی هجری خورشیدی برابر می‌دانسته است که اینهم اشتباهی مضاعف است که یک تقویم پَــرسـی بدون کبیسه را به یک تقـویمِ ‌بی‌نهـایت دقیق در کبیسه‌گیری تعمیم داد.

پیش از این دیدیم که مؤلف علیرغم اینکه گاهشماری یزدگردی را پَـرسی و بدون کبیسه دانسته است، اما عملاً آنرا به تقویم ثابت و دقیق هجری خورشیدی تعمیم داده است. به عبارت دیگر در محاسبه‌های خود، گاهشماری یزدگردی را هم ثابت و هم سیار در نظر گرفته است.

سوم اینکه، بر فرض صحتِ چنین تعمیمی که یکم بهمن سال ۳۷۱ یزدگردی کاملاً برابر با یکم بهمن در تقویم هجری خورشیدی بوده و هر دوی آنها در آن سال، با روز ۱۴ ژانویه برابر باشند؛ در این‌ صورت روز ۳۰  آذرِ همان سال، با ۱۵ دسامبر منطبق نمی‌گردد، بلکه روز ۳۰  آذر با ۱۴ دسامبر برابر می‌شود. گویا مؤلف مقاله به شمار ۳۱ روزه ماه دسامبر (چه در تقویم میلادی ژولی و چه در تقویم میلادی گریگوری) توجه نداشته‌ و آنرا در محاسبه خود، ۳۰ روزه به حساب آورده است. اما اگر مؤلف بر شمار ۳۰ روزه ماه دسامبر به هر دلیلی تأکید دارد، باید یادآوری کرد که در محاسبه دیگری (که پس از این خواهد آمد) این ماه را ۳۱ روزه در نظر گرفته است. به هر حال همانگونه که گاهشماری‌ها یا ثابت هستند و یا گردان؛ ماه دسامبر نیز یا ۳۰ روزه است و یا ۳۱ روزه و جمع بین هر دو امکان‌پذیر نیست.

مؤلف در ادامه می‌آورد:

“در گاه‌شماری یزدگردی و خراجی هر ماه را سی روز تمام است و سال را پنجه‌ای می‌افزایند که در نتیجه هر چهار سال یک روز از سال حقیقی خورشیدی به جلو می‌افتد.”

بر این عبارت کوتاه، چهار انتقاد وارد است. نخست اینکه، گاهشماری‌های یزدگردی و خراجی هر کدام تابع نظام تقویمی خاص خود هستند و نمی‌توان در هر زمانی، هر دوی آنها را با یک نظام گاهشماری یکسان معرفی کرد.

دوم اینکه، صرف افزودن پنجه‌ای به تقویمی با ماه‌های سی روزه، نکته‌ای کاملاً بدیهی و آشکار است؛ آنچه مهم است و مؤلف در باره آن سکوت کرده، اینست که این پنجه در چه موضعی از سال اضافه می‌شده (در آخر آبان و یا در آخر اسفند) و چه تفاوتی با یکدیگر داشته‌اند و موجب چه تغییراتی در تطبیق تقویم‌ها می‌شده است؟

سوم اینکه، از گفتار مؤلف مقاله در عبارت بالا، به صراحت چنین بر می‌آید که تغییرات یکروز در هر چهار سال، نتیجه افزودن همان پنجه است. در حالیکه این تغییر و جابجایی، ناشی از نبود کبیسه‌گیری در گاهشماری یزدگردی بوده و نه افزودن پنج روزِ معروف به پنجه، که هیچ ارتباطی با جابجایی‌های یک‌روزه در هر چهار سال ندارد.

چهارم اینکه جابجایی‌های هر چهار سال یکروز، منحصر به گاهشماری یزدگردی بوده و ارتباطی با گاهشماری خراجی ندارد. چرا که اصل پیدایی تقویم خراجی (همانگونه که از کاربرد و نام آن پیداست) در تثبیت دائمی مواضع سال با تقویم طبیعی بوده است.

اما یکی دیگر از شگفت‌انگیزترین محاسبه‌های مؤلف مقاله‌ که در واقع سخن‌ نهایی و نتیجه‌گیری او به شمار می‌رود، چنین است:

“آنچه را فردوسی به هنگام سرودن «که شُد سال گوینده بر شصت و سه»- در سوم دی ۳۷۱ یزدگردی و ۱۸ دسامبر ۱۰۰۳- شصت و دو سال کامل می‌دانسته است، در واقع شانزده روزی از شصت و دو سـال خـورشـیدی کامـل کمتر مـی‌بـوده است، یعنی سوم دی سال ۳۰۸ یزدگردی (= ۶۳ -۳۷۱) برابر بوده است با جمعه سوم ژانویه ۹۴۰ (= ۱۶+۱۸ دسامبر ۹۳۹) میلادی، که حاصل افزایش ۱۶ روز بر ۱۸ دسامبر سال ۹۳۹ می‌باشد.”

بر این عبارت نیز انتقادهای فراوانی وارد است. نخست اینکه، از نظر مؤلف این شانزده روز نتیجه جلو افتادنِ هر چهار سال یک‌روز، در گاهشماری یزدگردی است. پس چنانکه خود مؤلف بر گردان بودن سال یزدگردی اذعان دارد، ثابت دانستن آن هنگام تطبیق با تقویم‌های دیگر و برابر دانستن آن با گاهشماری ثابتِ هجری خورشیدی در سراسر مقاله، قابل توجیه نیست.

دوم اینکه، در این عبارت بار دیگر همان خطای پیش‌گفته تکرار شده است. اگر سن فردوسی کمتر از ۶۲ سال بوده، چگونه است که به جای ۶۲ سال، به میزان ۶۳ سال از سال مفروض کسر شده است؟

سوم اینکه، همانگونه که پیش از این شرح داده شد، اصولاً تطبیق همه تاریخ‌های تقویم یزدگردی با تقویم میلادی و با تقویم هجری قمری در این مقاله به گونه نادرستی صورت پذیرفته است؛ اما به فرض اینکه تطبیق ۳  دی ۳۷۱ یزدگردی با ۱۸ دسامبر ۱۰۰۳ میلادی صحت داشته باشد، دیگر احتیاجی به اصلاح آن نخواهد بود که مؤلف قصد اصلاح شانزده روزه آنرا دارد.

چهارم آنکه، به فرض صحت آن تطبیق و به فرض لزوم این اصلاحِ شانزده روزه آن (حتی همین عدد ۱۶ نیز قطعی نیست و ممکن است کمتر یا بیشتر بوده باشد)، چنانچه خواسته باشیم آن شانزده روزِ جابجایی‌های سال یزدگردی را در تقویم میلادی اعمال و اصلاح کنیم؛ کاملاً روشن است که می‌بایست ۱۶ روز از ماه دسامبر بکاهیم و نه اینکه همچو مؤلف مقاله، به آن ۱۶ روز بیفزاییم. مثالی می‌آورم: امروزه یکم ماه فروردین هجری خورشیدی عموماً با ۲۱ ماه مارس میلادی برابر است. چنانچه فرض کنیم هر چهار سال یکروز، در تقویم هجری خورشیدی کبیسه اعمال نشود، در واقع طول سال یک‌روز کمتر می‌شود و در آن سال یکم فروردین با ۲۰ مارس و سپس در چهار سال بعد با ۱۹ مارس و . . . منطبق می‌شود.

به فرض صحت همه محاسبه‌های پیشین، مؤلف می‌بایست از ۱۸ دسامبر به میزان ۱۶ روز می‌کاست تا به تاریخ ۲ دسامبر دست یابد و نه اینکه به ۱۸ دسامبر به میزان ۱۶ روز بیفزاید تا به ۳ ژانـویـه برسد. چرا که با تعجب فراوان چنین استنباط می‌شود که کم شدنِ آن یکروز، موجب افزایش طول سال شده است و نه کاهش آن.

پنجم اینکه، مؤلف نه تنها به محاسبه‌ای مبتنی بر کاستن و نه افزودن، توجه نداشته؛ بلکه افزودن آن ۱۶ روز یاد شده بالا به تقویم میلادی، موجب پایان سال میلادی و رسیدن به ماه ژانویه و در نتیجه افزوده شدن یک شماره دیگر به شماره‌های سال میلادی شده است. سالی که حتی شکل اولی آن نیز با محاسبه‌های غیر علمی و پر از اشتباه به دست آمده بود.

در خاتمه، با اینکه هنوز بسیاری از نکاتی که باید شرح داده می‌شد و نشد؛ با اینکه به هر حال دانسته نشد که آیا گاهشماری یزدگردی استفاده شده، ثابت است یا پَرسی. اگر ثابت است، چه نیازی به اصلاح ۱۶ روزه بوده و اگر پَرسی یا گردان است، چگونه با تقویم میلادی و هجری قمری منطبق گردیده. با اینکه هیچ اشاره‌ای به این نکته نشده که آیا تقویم میلادی استفاده شده ژولی است یا گریگوری. اگر گریگوری است که نتیجه همه محاسبه‌ها از این نیز اشتباه‌تر خواهد بود (تقویم گریگوری در سال ۱۵۸۲ به وجود آمده است) و اگر ژولی (یولیانی) است، چگونه تقویمی که متجاوز از چهارصد سال است به فراموشی سپرده شده را برای برگزاری جشن زادروز فردوسی در زمان حاضر پیشنهاد می‌کند. و نیز با اینکه سراسر محاسبه‌ها و استنباط‌ها پر از اشتباه‌های فراوان و نبود آگاهی‌های تقویمی، و پیش‌فرض‌ها و نتیجه‌گیری‌های غیر علمی، و نیز توأم با تحریف شاهنامه و تقویم‌های ایرانی بوده است؛ مؤلف در پایان مقاله می‌نویسد:

“این تاریخ دقیق و حقیقی تولد فردوسی شاعر گرانمایه و حکیم خردمند ماست و جا دارد آن را به عنوان جشنی عمومی ثبت داریم و بر روی سنگ آرامگاهش بنویسیم.”

تاریخ دقیق و حقیقی‌ای که در سراسر مقاله هیچگاه مؤلف نمی‌تواند آنرا با تقویم خورشیدی هجری تطبیق دهد و لذا خوانندگان مقاله تا پایانِ آن در نمی‌یابند که علیرغم همه آن اشتباه‌های بیست‌ و هشت‌گانه، به هر حال به نظر مؤلف مقاله، آن تاریخ، یعنی ۳ دی ۳۰۸ یزدگردی برابر با ۳ ژانویه ۹۴۰ میلادی (ژولی یا گریگوری؟) در ۱۰۶۵ سالِ پیش از امروز، دقیقاً برابر با چه روز و ماه و سالی از تقویم خورشیدی هجری، و یا برابر با چه روز و ماهی از تقویم میلادی فعلی می‌شود. در چه روزی باید «جشنی عمومی» بسازند و بر «سنگ آرامگاهش» باید چه بنویسند؟

همچنین بنگرید به:

زادروز فردوسی

web analytics