Skip to content
 

پاسداشت گاهشماری ایران

برگرفته از گفتار «تفاوت تقویم‌ها در مناسبت‌های سالیانه»، در کتاب «راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی‌های مردمی ایران»، ۱۳۸۴، از همین نگارنده.

یکی از کوشش‌های همیشگی ایرانیان، تنظیم تقویمی بوده است که با تقویم طبیعی و دوره رویدادهای کیهانی، حداکثر انطباق را داشته باشد۱. این کوشش منجر به ایجاد و بهره‌برداری از تقویم‌ها و نظام‌های گاهشماری متعدد و متنوعی شده بود که به مرور و با تکمیل و اصلاحات لازم در تقویم اعتدالی به حداکثر دقت ممکن برای تطبیق تقویم قراردادی با تقویم طبیعی دست یافته شد و امروزه نیز گاهشماری ایران که محصول توسعه و تکمیل گاهشماری‌های پیشین و برآیند همه آنان است، همچنان می‌تواند تقویم دقیقی باشد۲.

۱ بیرونی (آثارالباقیه، فصل پنجم) تأکید می‌کند که سال خورشیدیِ آنست که رویدادهای طبیعی در جای خود باشند و به جای خود بازگردند. به ویژه روایت می‌کند (فصل نهم) که شب یلدا را «عید نودروز» می‌گویند، چرا که بین این عید تا نوروز ۹۰ روز است. در حالی‌که با تقویم نوظهور زرتشتیان، این فاصله ۹۵ روز می‌شود. همو (فصل پانزدهم) گفته است که «امت‌ها در برگزاری جشن‌ها با یکدیگر اختلاف پیش نمی‌آورند». از سوی دیگر انطباق کامل تقویم جلالیِ ایرانی با رویدادهای طبیعی در آثار بسیاری از اخترشناسان ایرانی گزارش شده است: خواجه نصیر طوسی در «زیج ایلخانی»، عبدالعلی بیرجندی در «شرح زیج سلطانی» و در گزارش «زیج اُلُغ‌بیک» از برابری طول سال جلالی با سال خورشیدی حقیقی، برابری طول ماه‌ها با توقف خورشید در برج‌ها و انطباق آغاز فصل‌ها با نقاط اعتدال و انقلاب خورشیدی یاد کرده‌اند. این ویژگی‌ها تنها به گاهشماری متداول ایران (هجری شمسی فعلی) تعلق دارد.

۲ در اینجا نمونه‌هایی از نتیجه محاسبه‌های کهن ایرانیان در اندازه‌گیری کسر سالِ متوسط آورده می‌شود (اکرمی، موسی، گاهشماری ایرانی، ۱۳۸۰، ص۵۶): حسن بن حسین شاهنشاه سمنانی (قرن هشتم)، در «شرح زیج ایلخانی»: ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه (دقیقاً برابر با طول متوسط سال در دانش امروزی)؛ در «مقدمه زیج اُلُغ‌بیک»: ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۹ ثانیه (۳ ثانیه بیشتر)؛ میرم چلبی در «شرح زیج اُلُـغ‌بیک»: ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه و ۰ ثانیه (۱۴ ثانیه بیشتر)؛ در رصدخانه سمرقند، محل تنظیمِ «زیج اُلُغ‌بیک»: ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه و ۱۵ ثانیه (۲۹ ثانیه بیشتر)؛ قطب‌الدین شیرازی: ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه و ۴۳ ثانیه (۵۷ ثانیه بیشتر)؛ حسین بن موسی هرمزی (باقری، ص ۳۶۵) در «زیج شستکه» (قرن چهارم و پنجم): ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۰ ثانیه (۴۶ ثانیه کمتر)؛ ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» فصل پنجم: ۵ ساعت و ۴۷ دقیقه و ۵۱ ثانیه (۵۵ ثانیه کمتر).

این سنت گاهشماریِ در افغانستان و هند نیز متداول و باقی مانده است. تقویم سنتی هند به نام «تقویم سکا» (و نیز تقویم هندوی «الهی») با ماه‌های ۳۱ روزه و با اندک تفاوت‌هایی، همانندِ گاهشماری ایرانی/ هجری شمسی است (نبئی، ابوالفضل، هدایت طلاب به دانش اسطرلاب، ۱۳۷۱، ص ۱۸۲). این تقویم منسوب به سال ۷۸ پیش از میلاد بوده و ممکن است که با تقویم هندوی «شککال» که گردیزی در باب چهاردهم «زین‌الاخبار» از آن یاد کرده است، در پیوند باشد (رضازاده ملک، زیج ملک، ۱۳۸۰، ص ۱۰۷).

تقویم‌های متنوعی که در ایران وجود داشته و هنوز نیز برخی اقوام از آن استفاده می‌کنند، در انتخاب مبدأ سال و تعداد روزهای هر ماه خورشیدی با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند. بطور نمونه آغاز سال نو در تقویم خوارزمی با ششم فروردین‌ماه، در تقویم کوهدشتی با چهاردهم فروردین‌ماه، در تقویم سنگسری با پنجم اردیبهشت‌ماه، در تقویم طبری/ تبری با دوم مردادماه، در تقویم دیلمی با هفدهم مردادماه، در تقویم میترایی با یکم دی‌ماه، در تقویم پشتکوهی با ششم بهمن‌ماه و در تقویم محلی نطنز و کاشان با یکم اسفندماه مطابق است. اما نکته مهم در این است که در همه این تقویم‌ها نام ماه‌ها و نام روزها به یک ترتیب و به گونه کم‌و‌بیش یکسانی ثبت شده است و در نتیجه، هر یک از آن تقویم‌ها برای برگزاری جشن‌ها و آیین‌های سالیانه، در مقایسه با تقویم‌های دیگر، زمان‌های مختلفی را بدست می‌دهند. بطور نمونه جشن تیرگان (سیزدهم تیرماه) با تقویم سغدی و خوارزمی در هجدهم تیرماه، با تقویم طبری در سیزدهم آبان‌ماه و با تقویم دَیلمی در بیست‌وهفتم آبان‌ماه برگزار شده است و می‌شود. اما برای همه آنها، این روز مطابق با تیر روز از تیرماه است. از سوی دیگر، همانطور که گفته شد، تقویم‌ها در ترتیب نام ماه‌ها و روزها با یکدیگر شاهت دارند و این نام‌ها در بین آنها متداول است.

اگر امروزه استفاده از نام روزها در تقویم ایرانی متداول نمی‌باشد، این به آن معنا نیست که این نام‌ها نمی‌تواند در این تقویم وجود داشته باشد؛ بلکه استفاده از آن به دلیل رسمیت نداشتن و نبود کاربرد عمومی، مهجور مانده و بلامصرف دانسته شده است. به عبارت دیگر، نام‌ روز‌های ماه را می‌توان در همه تقویم‌های ایرانی بکار گرفت؛ همانگونه که پیشینیان ما نیز چنین کرده‌اند. در عموم تقویم‌های ایرانی، «هرمزدروز» نام روز نخست ماه، «بهمن‌روز» نام روز دوم ماه، «شهریور‌روز» نام روز سوم ماه و … است و این ویژگی منحصر به تقویم خاصی نیست. در واقع نام روزها، جانشین شماره روزها شده و می‌توان آنرا به هر تقویمی که از آن استفاده می‌کنیم، تعمیم داد.

با توجه به نکات بالا و نیز اینکه گاهشماری متداول ایران، ادامه تکامل‌یافته و برآیند عموم تقویم‌های ایرانی (و از جمله تقویم جلالی) و در عین‌حال تقویم رایج و پذیرفته ‌شده کشور است؛ هر یک از جشن‌های سالیانه، برابر با شماره همان روز در تقویم ایرانی است و برگزاری مراسم سالیانه با استفاده از تقویم‌های محلی و از جمله کتابچه نوظهور برخی از زرتشتیان ایران موسوم به «سالنمای دینی زرتشتیان» که با دخل و تصرف در گاهشماری هجری شمسی بوجود آمده، برای کاربردی در گستره کشوری به چند دلیل اشتباه است.

نخست اینکه، زمان برگزاری جشن‌های سالانه به روایت متون کهن، تنها با گاهشماری متداول ایران (هجری شمسی فعلی) سازگاری داشته و با تقویم نوساخته یاد شده بالا هماهنگی ندارند. بطور نمونه هنگام برگزاری جشن سده در منابع قدیم، روز دهم بهمن برابر با آبان‌روز از بهمن‌ماه و در فاصله چهل روزه از یلدا آمده که مطابق با گاهشماری هجری شمسی است، در حالی‌که در آن تقویم به اشتباه برابر با مهرروز از بهمن‌ماه شده است.

دوم اینکه، همه اقوام محلی و نیز مردمان کشورهای همسایه، با وجود تقویمی محلی، مراسم عمومی کهن را طبق گاهشماری متداول ایرانی نیز برگزار می‌کنند و عجیب است که ما مراسمی عمومی را به تقویمی محلی انطباق دهیم.

سوم اینکه، برگزاری مراسم در زمان‌های گوناگون موجب آسیب به همبستگی و وفاق عمومی و ایجاد تشتت می‌شود. همه کشورها و اقوام دنیا با وجود تقویم‌های گوناگون محلی (بطور مثال چندین گونه از تقویم میلادی۳ در کشورهای مختلف وجود دارد)، مراسم عمومی را عمدتاً از یک تقویم استخراج می‌کنند.

۳ واژه «میلاد/ میلادی» برای تقویمی به همین نام بسنده است و افزودن «مسیح» به آن درست به نظر نمی‌رسد. چرا که انتساب «میلاد» به «میلاد مسیح» در اواخر سده چهارم میلادی از سوی دستگاه روحانیت مسیحیِ روم روی داد و هدف آنان چنین بوده است که تقویم میترایی را همانند بسیاری از دیگر آثار و آیین‌های میترایی، رنگی مسیحی بدهند. بیرونی (آثارالباقیه، فصل سیزدهم) آنرا با عنوان «میلاد اکبر» نام می‌برد و منظور از آنرا همان انقلاب زمستانی و میلاد خورشید و «تابش آفتاب از میان بهشت» می‌داند و نه میلاد مسیح. امروزه در باره زمان زادروز مسیح تردیدهای جدی وجود دارد.

چهارم اینکه، با اینکار زمان مراسم سالانه را از هنگام طبیعی آن خارج می‌کنیم. بطور نمونه، برگزاری اشتباه جشن شب چله یا یلدا در بیست ‌و ‌چهارم آذرماه که بهیچوجه با واقعه طبیعی آن که انقلاب زمستانی و زایش خورشید باشد، ارتباطی ندارد. این شیوه در ناسازگاری کامل با باورداشت‌های کهن و معاصر است.

پنجم اینکه، دستاورد درخشان پیشینیان خود را که هزاران سال برای تطبیق تقویم قراردادی با تقویم طبیعی کوشش و ممارست به خرج داده‌اند را نادیده می‌گیریم و از جایگاه دانش ایران به عنوان پدیدآورنده دقیق‌ترین تقویم جهان می‌کاهیم.

کتابچه‌ای که در سال‌های اخیر بدون نام و یا به نام «سالنمای دینی زرتشتیان» با تغییر و دستکاری در گاهشماری هجری شمسی و نیز افزودن بعضی عناصر ساختگی و نوظهور (مانند مبدأ سالشماری۴ و مبدأ شبانروز۵) بوجود آمده، تقویمی نوساخته بوده و دارای سابقه تاریخی نمی‌باشد. این تقویم در اصل (که گونه‌ای از تقویم یزدگردی بهیزکی بوده)، دارای ۱۲ ماه ۳۰ روزه و ۵ روز اضافه در پایان آبان‌ماه (و گاه اسفندماه) بوده است۶ و نظام کبیسه‌گیری آن یک ماه در هر ۱۲۰ سال (و گاه ۱۱۶ سال) می‌باشد. یعنی روز نوروز و در نتیجه همه ایام سال تا یک ماه از جای حقیقی آن جابجا می‌شوند. در گونه دیگری از این تقویم (یزدگردی پَرسی)، نظام کبیسه‌گیری وجود ندارد و روز نوروز و دیگر روزها و مناسبت‌های سالانه در تمام ایام سال جابجا می‌شوند. به فرض وجود سابقه تاریخی و اصالت در این تقویم، حداکثر توانایی آن، یک تقویم ساده و ابتدایی محلی برای کسانی است که آگاهی اندکی از دانش نجومی و گاهشماری دارند تا بتوانند ایام سال را به سادگی (اما با اشتباه) تخمین بزنند.

۴ در هیچیک از گاهشماری‌های ایرانی (چه دینی و چه غیر دینی)، از زادروز یا آغاز پیامبری زرتشت به عنوان مبدأ گاهشماری استفاده نشده است. علاوه بر این بر فرض استفاده، در همه روایت‌های دینی و تاریخ‌های سنتی، زمان زرتشت با تفاوت‌هایی از ۲۵۸ تا ۳۰۰ سال پیش از اسکندر مقدونی (یعنی در فاصله ۶۶۱ تا ۶۳۱ پیش از میلاد) آمده است. حتی اگر زمان زرتشت کهن‌تر از این باشد، به هنگامی که از «سال دینی» نام برده می‌شود، می‌بایست مبتنی بر روایت‌های دینی باشد.

۵ در گاهشماری یزدگردی و گاهَنباری و برخی دیگر از گاهشماری‌های ایرانی، آغاز شبانروز، هنگام طلوع خورشید است. اما در گاهشماری ایرانی/ هجری شمسی، شبانروز از نیمه شب آغاز می‌شود (قمی، ابونصر، المدخل الی علم احکام‌النجوم، تصحیح جلیل اخوان زنجانی، ۱۳۷۵، ص چهل و شش؛ بیرونی، آثار‌الباقیه، فصل یکم). این شیوه‌ای است که ایرانیان به جهان شناسانده‌اند و بیرونی ضمن ناقص برشمردن گاهشماری رومیان در مقایسه با گاهشماری ایرانی، به تقلیدِ آنان و مصریان و دیگران از گاهشماری ایرانی اشاره کرده است (فصل پنجم و دوازدهم). همچنین احتمال می‌رود که ماه‌های ۳۱ روزه تقویم رومی، از ایرانیان اقتباس شده باشد.

۶ شاید این نیز به اصرار پادشاهان ساسانی و در ادامه تحریف آیین‌های ایرانی به نفع دین زرتشتی دوام یافته است. به روایت بیرونی (آثارالباقیه، فصل پنجم)، پادشاهان ساسانی ماه‌های ۳۱ روزه را «خوش نمی‌داشتند»، چون با شمار سی‌گانه گیاهان خوشبو و شراب‌هایی که جداگانه برای هر روز تهیه کرده بودند، مغایرت داشت. روایت دیگری از بیرونی (فصل دهم) این احتمال را مطرح می‌سازد که ایرانیانِ پس از زرتشت، ۵ روز زیادی را به آخر «ماه‌ها» (و نه یک ماه) تقسیم می‌کرده‌اند و بعدها اهمال نموده و آنرا در آخر آبان‌ماه (یا اسفند‌ماه) تثبیت کردند. ماه‌های ۳۱ روزه (و در یک مورد حتی ۳۲ روزه) دستکم در گاهشماری‌های ایرانیِ مبتنی بر ماه‌های برجی کاملاً شناخته شده است. همگیِ این برج‌ها منطبق با شش ماه نخست سال بوده‌اند و امروزه با اندک تغییری در تقویم افغانستان رواج دارد. نویسنده ناشناس «ربیع‌المنجمین» شمارِ برخی ماه‌های تقویم ایرانی را همانند سالشماری برجی، ۳۱ روزه می‌داند (اکرمی، همان، ص۵۲).

اشتباه برخی از دوستداران آیین‌های ایرانی، از اعتماد بیش از اندازه به این تقویم سرچشمه گرفته و تصور اینکه تغییراتی در گاهشماری ایران به وجود آمده است، پنداری نادرست و ناشی از آگاهی کمتر از نظام‌های استخراج تقویم و سالشماری بوده است. در سال‌های اخیر هیچگونه «تغییری» در گاهشماری اعتدالی ایرانی بوجود نیامده و لزومی نیز برای تغییر یا اصلاح ساختار دقیق و منطقی آن دیده نشده است۷.

۷ گویا این اشتباه‌ها حتی در زمان بیرونی نیز دیده می‌شده است. بیرونی بازگو می‌کند (همان، فصل یازدهم) که برخی کسان، جز واژگونه‌نمایی در دینِ خود ندارند و از حقیقت دین زرتشت غافلند و کسی یافت نمی‌شود که جشن‌ها را در جای حقیقی خود در ماه برگزار کند. همو نقل می‌کند (فصل هجدهم) که پیروان زرتشت پس از او پاره‌ای از عادات خود را از ادیان «حَرّانی» (در بین‌النهرین) فرا گرفته‌اند.

البته شناخت و شناساندن همه دستاوردهای کهن ایرانیان و از جمله تقویم‌های محلی و حتی انتشار آنها، کاری شایسته و برای پاسداشت آیین‌های کهن و تحلیل‌هایی در تاریخ و به ویژه در تاریخ علم ضروری است. اما بکار‌گیری آنها در روزگار فعلی و با وجود تقویمی بسیار دقیق‌تر و دارای الگوریتمی سنجیده و معین، موجب پریشانی و آشفتگی در قراردادهای آیینی و اجتماعی مردم می‌شود. تقویم نیز همچون ساعت و همه دیگر ابزارهای اندازه‌گیری و سنجش، یک «قرارداد» است و همانگونه که استفاده از ساعتی با سازوکار اندازه‌گیری متفاوت از معمول می‌تواند نظم و سامان جامعه را مختل سازد، تقویم نیز به همانگونه یک قرارداد اجتماعی است و آشفتگی در آن، آشفتگی جامعه را پدید می‌آورد.

کبیسه‌فروشی

«منجمان درباری قرن دهم به بعد، یا به دلیل عدم درک آن و یا به خاطر باز نگاهداشتن دکان کبیسه‌یابی و کبیسه‌فروشی و استخراج تقویم، تعمداً همچون کاهنان رومی… تنها به اعلام سال‌های کبیسه و عادی گاهشماری جلالی، آنهم به صورت دلبخواه اقدام می‌کردند». (عبدالهی، رضا، تاریخِ تاریخ در ایران، ۱۳۷۵، ص ۳۱۶).

صفت عربی برای گاهشماری ایرانی

۱۰ شهریور ۱۳۹۰

تاکنون چندین بار دیده‌ام که نام‌هایی مثل «تازی» یا «عربی» را جلوی مبدأ گاهشماری ایرانی نوشته‌اند (مثلاً ۱۳۹۰ تازی). ایرانیان در زمانی دور و به دلایلی، این مبدأ را برای گاهشماری خود انتخاب کرده‌اند و این به معنای عربی بودن گاهشماری ایرانی یا مبدأ آن نیست. اینچنین است که عده‌ای از اشخاص نادان و متعصب تیشه به ریشه هویت و تاریخ و فرهنگ ایران می‌زنند و نام خود را هم با کمال افتخار «میهن‌پرست» می‌گذارند. دریغ و درد بر میهنی که چنین مدافعان و پرستندگانی دارد.

همچنین بنگرید به:

شبه‌تقویم هجری شمسی و لزوم پیوستن به تقویم میلادی
گاهشماری جلالی
جشن اسفندگان، روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان

web analytics